حال و اوضاع این روزها

 بعد از مدت هاهااا برگشتم:) باورم نمیشه آخرین پستم برمیگرده به مهر ماه یعنی حدود ۴ ماه پیش :)
خب این چند وقت با این که خیلی طول کشید ولی پر از ماجرا و تغییرات بود و با همه ی سختیاش شیرین بود
اولین خبر این که بعد از تمام شدن کلاس های رانندگیم و قبولی در امتخان آیین نامه , هنوز امتحان شهری در زندگی من جاریه و امیدوارم این هفته قبول بشم &_&
 خبر بعدی این که اسکالا به صورت خیلی جدی و پر رنگ وارد زندگیم شده و در قالب یک پروژه جذاب در حال پیشرفت(البته وقتی رییس میاد و شروع میکنه به  (Select + Delete) یکم غمگین میشم ولی چوب استاد برکته
از بدمینتون بگم که دیگه دارم شاخ میشم واسه خودم :))))) هر هفته به صورت منظم میرم و کلی باهاش حال میکنم استاد خوبیم دارم که حواسش هست که تمرینام خوب پیش بره و البته همسری هم یکی از حریفای قدر که هدف گذاری کردم براش :))
کلا اوضاع خوبه با وجود استرس های جانبی
ولی همیشه با وجود همراه خوب تو زندگی همه ی سختیا شیرین میشن

تنفس در زندگی

نمیشه بدون اینکه برای شخص خودت وقت بذاری توقع اینو داشته باشی که همه ی کارات همونطوری که می خوای پیش بره

از زمانی که فهمیدم به برنامه نویسی علاقه دارم سه سال میگذره , اولش از c#و css, html وکلا هر چی میدیدم شروع کردم نمی دونستم دقیقا چی میخوام ! فقط میدونستم که از این فعالیت ذهنی خوشم میاد 

همینطوری ادامه دادم تا اینکه تو ایساکو با جاوا آشنا شدم , خودمو به در و دیوار زدم تا ببینم چی به چیه و یادش بگیرم و تو این زمینه کار پیدا کنم , مثل خیلیا اعتقاد داشتم تو کار آدم بیشتر یاد میگیره. تا اینکه کارمم پیدا کردم

اول تو مصاحبه قرار شد که با جاوا کار کنم و یادش بگیرم ولی تیم تصمیم خودشو گرفته بود که بره رو اسکالا 

حالا من که دست و پا شکسته جاوا کار کرده بودم نشستم به یادگرفتن اسکالا و کلیییییی چیز جدید دیگه که باید باهاشون کار میکردم

الان یه سال از این داستان میگذره و یه جورایی خودم اجازه دادم در حقم نامردی بشه و خودمو با ناآگاهی تو هچل انداختم و تقریبا ۶ ماه گیج میزدم و وقتمو تلف کردم  , تو جایی که اوضاع نابسامانی داشت و برای کسی که تازه وارد مسیرش شده بود خیلی خطرناک بود

با اینکه کار با Scala هیجان زدم میکنه و دوستش دارم و خب اون موقع زمانش نبود

تا اینکه به شرکت جدید برای مصاحبه رفتم البته بعد از تلاش برای برگردوندن اطلاعات ناقصم از جاوا که دیگه بعد از اون همه سختی کار آسون تری به نظر می رسید, که نتیحه داد و قبول شدم , جای جدید اوضاع خیلی به سامانی داشت و من احساس امنیت خیلی زیادی داشتم و تو زمان کم نتیجه خیلی خوبی گرفتم ولی بازم حسی که از کارم میخواستم رو نمیگرفتم و میشه گفت ازش انرژی نمیگرفتم 

خب دیگه زمانی برای خودم نمونده بود همه ی وقتم صرف کارای شرکت میشد

هی فکر و هی فکر برای بهبود شرایط

تنها چیزی که ازش مطمئن بودم این بود که من پروسه Software developing و  back-end programing v رو دوست دارم 

چه چیزی میتونه به من کمک کنه که بازده بیشتزی بگیرم

آخه بازده از انجام چه کاری نسیم؟؟(سوال من از خودم)

وجود کلی فکر و هدف و علاقه توی ذهنم و اینکه دوست ندارم فقط کار داشته باشم , دوست دارم با کاری که انخام میدم مفید باشم

چرا من راهمو درست پیدا نمیکنم ؟؟؟ چرا باز کلی کار نکرده دارم؟؟؟

فکر ادامه تحصیل , فکر به مدیر پروژه شدن, فکر به برنامه نویس حرفه ای بودن و خلاق بودن من رو به هیجان میاره

ولی چرا من هیچ کدومش نیستم؟؟

تغییر مسیر

یه چند وقتی میشه که از اسکالا به جاوا ۸ مهاجرت کردم  اوایلش یکم سخت بود این تصمیم ولی خب برای برگشت قوی تر به سمت اسکالا این کار رو باید انجام میدادم

شاید از نظر کسی که با اسکالا آشناییت داره کمی احمقانه باشه!! , منظورم این هست که شاید بشه رو خود اسکالا رمان گذاشت و حدودا بعد یک سال مهارت نسبتا خوبی رو کسب کرد ولی در دنیای برتامه نویسی و توسعه ی سیستم ها زبان برنامه نویسی تنها موردی نیست که باید روش زمان بذاری

من این مهاجرت رو انجام دادم چون نیاز به کسب تجربه تو بقیه مباحث رو هم دارم , البته دوستیه من و Scala تموم نشده و تازه خبر های خوبی هم در آینده در این زمینه خواهم داشت 

خلاصه الان هم که با جاوا کد میزنم حس و حالم خوبه 

بکند باشه ,اسکالا و جاوا میتونه تا یه سطحی fun باشه :)

برنامه نویس شدن

من حدودا دو سالی هست که برنامه نویس شدن رو تو هدفای خودم گذاشتم و به شدت به این فعالیت علاقه دارم  

و تصمیای زیادی در این زمینه تو زندگیم داشتم و دارم ;-)

ولی وقتی میبینی نیاز به فرصت دادن به خپدت داری خب این کار رو بکن

تا فرصتای بهتری برات ساخته بشه 

همیشه رو به جلو باش رو به بهبود

ولی خاص شدن زحمت داره و هوشمندانه عمل کردن لازم داره

* هدفتو که داشته باشی دیکه باید برای رسیدن بهش مسیری رو انتخاب کنی که از جایی که ایستادی بگذره

اسکالا یا جاوا یا هردو یا ...

یکی از اهداف این ماهم مقایسه ی java8 و Scala هست . به نظرم روش خوبی برای سر درآوردن سریع از رمز و راز این دو تاست

ولی خب من همچنان با syntsxکه Scala داره خیلی بیشتر حال میکنمو بهم لذت میده

گاهی حقیقت ها به کمک ما میان @_@

من از حل مسئله خوشم میاد 

از تیمی و حل کردن مشکلات خیلی لذت میبرم

ساعت ها وقت گذاشتن برای اینا برای من کلی زندگیه

خب اینا حقیقتای علاقه ی من به برنامه نویسین

هدف

در جریان پیدا کردن جریان درست کاریم تصمیم گرفتم برای هر ماه هدف بذارم

جدا الان که دومین روز هدف گذاریمه تغییرات رو میبینم

برای یادگیری عمیق تر scala تصمیم گرفتم از روش مقایسه ای با java استفاده کنم

حالا امروز داشتم تفاوت بین java8 و scala رو مطالعه میگردم  نتیجه ی خوبی داشت

دقت داشتن

توی شغل ما داشتن دقت و ریزبینی خیلی حیاتی و مهمه

این روزا من احساس بی دقتی شدید میکنم که باعث غمگینیم میشه 

آدم احساس بدی بهش دست میده وقتی سوتی میده

نمیدونم شاید خیلی هم بی دقت نباشم, یه سری چیزا توجهمو جلب نمیکنه 

شما این حسو داشتید؟؟؟

مهندسی کامپوتر و علوم کامپیوتر

من در مقطع لیسانس مهندسی کامپیوتر خوندم 

همیشه در دوران تحصیل به این فکر میکردم که تفاوت  "مهندسی کامپوتر" با " علوم کامپیوتر " در چیه 

که خلاصه تو محل کار باهاش رو به رو شدم

یکی از همکارام که خیلی هم آدم جالبیه تو این رشته تحصیل کرده

همیشه به این که من به چه چیزایی توجه دارم و ایشون به چه چیزایی دقت میکنم

کلا بچه های این دو رشته با دو دید متفاوت تربیت میشن

برای مثال برای من یادگیری تکنولوژی جدید و کد زدن یا کلی بگم حل مسئله خیلی هیجان انگیزه و در کنارش بیزینس پروژه و عملکرد افراد خیلی جذابه , و همیشه به این توجه میکنم که مدیران پروژه چجوری بحران ها رو مدیریت میکنند و در کل جریان پروژه و اتفاقاتی که میوفته توجهم رو جلب میکنه

در ادامه چیزای جالبی که برامون احتمالا پیش میادو از دوست سی اسی براتون روایت خواهم  کرد.

استاد خوب نعمته

از اول که شروع به یادگیری کردم همیشه معلمای سخت گیر توجه منو به خودشون جلب میکردن

بزرگ تر که شدم  بین استادای دانشگاه دنبال استادای سخت گیر بودم

حالا خدا بهم لطف کرده ادمای زندگیمو از این جنس قرار داده 

مدیر فنی داریم که خیلی توپه یه جوری سخت گیری میکنه که من حس میکنم واقعا دارم زندگی میکنم 

خدا حفظش کنه واقعا با سواد و کار دونه

خدا رو شکر که کنارش دارم با اسکالا جونم رفاقت میکنم.

اسکالا

در جریان دوست عزیزم اسکالا هستید

دوستیمون خیلی بیشتر شد در طول این دو ماه یه جورایی برای آیندم کنارش برنامه ریزی کردیمو خلاصه به یه توافقاتی رسیدیم

خیلی باهاش حال میکنم یه جورایی بلد چجوری منو درگیر کنه و با خودش به جاهای خوب خوب ببره

بازم براتون میگم از این رفیق جذابم.